کد مطلب:231991 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:267

شصت سالگی به بعد
ثم یدخل فی الحالة الرابعه و هی سلطان البلغم و هی الحالة التی لایتحول منها ما بقی الا الی الهرم و نكد العیش و الزبول و النقص من القوة و الفساد فی كونه. و نكتته ان كل شی ء كان لایعرفه حتی یعود. ینام عند القوم و یسهر عند النوم و یتذكر ما یقدم و ینسی ما یحدث فی [هذه] الاوقات و یقل عوده و یتغیر معهوده و یجف ماء رونقه و بهائه و یقل نبت شعر و اظفاره و لایزال جسمه فی انعكاس و ادبار ما عاش لانه فی سلطان البلغم و هو بارد جامد و بجموده و برده فناء كل جسم یستولی علیه فی اخر قوة البلغمیه.

یعنی پس داخل می شود در حالت چهارم. و در این حالت بلغم زیادتی می نماید در بدن. و این حالتی است كه منتقل نمی شود از این حالت مادام كه باقی هست مگر به سوی پیری و تیره شدن عیش و كاهیدن و كم شدن قوه و فساد و زبونی هستی. و نكته و بیان این مطلب آن است كه هر چیزی كه بیشتر بوده درك نمی كند آن را تا عود نماید و خوب ملاحظه كند و به خاطر رساند. می خوابد وقتی كه مردمان مشغول صحبتند و بیدار می باشد وقتی كه مردمان می خوابند و به خاطرش می رسد آنچه پیش گذشته و در جوانی او را روی داده و فراموش می كند آنچه در این اوقات فهمیده و درك كرده و كم می باشد بازگشت او و حافظه ی او. متغیر می شود آب رونق بشره ی او و برطرف می شود حسن [1] [او]. و كم می شود روییدن موی او و ناخنهای او. و



[ صفحه 56]



همیشه جسم او در كاهیدن است تا زنده است. به جهت آنكه این بلغمی كه غالب شده بر مزاج او سرد و خشك است پس به سبب سردی و خشكی آن برطرف می شود هر جسمی كه مستولی و غالب بوده باشد این بلغم بر آن جسم در آخر وقت زیادتی بلغم.


[1] زيبايي.